حرکت

برای رسیدن به خلاقیت باید حرکت کرد...

حرکت

برای رسیدن به خلاقیت باید حرکت کرد...

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است


ایجاد یک تمدن نوین اسلامی،هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی

سبک زندگی

کلیپ صوتی از بیانات ره بر انقلاب در دیدار جوانان خراسان شمالی (3:29 )     

زاهدان و عابدانی که پیوندی با جهاد و شهادت و مبارزه ندارند ، خواسته یا ناخواسته دوستدار امام غائب اند نه امام قائم؛مطلوب اینان غائب آل محمد (صلی الله علیه وآله) است نه قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله).

(آیت الله جوادی آملی)


حجت الاسلام پناهیان:


فیلم و سینما وسیله‌ای بلیغ و تبیین‌کننده‌ای رسا برای ارائه برترین حقایق عالم، یعنی حقیقت دین به شمار می‌رود

هنر سینمابلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط که هیچ روایتگری تا کنون در بین این شیوه‌های هنریِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی است.

(کلام ره بری)

اگر کسی به صورت پیامبر در این عصر مبعوث می‌شد، گذاف نبود که با زبان هنر سینما بیاید.

(آیت الله جوادی آملی)


افراد با استعداد و جوانان انقلابى را بنشانید و از آنها جدى بخواهید که بیایند مناظر به‌یادماندنى انقلاب را در فیلمنامه‌هاى بسیار هنرمندانه و انسانى و حاکى از اوج درک و فهم نویسنده - که انسان گاهى در بعضى از فیلمنامه‌هاى خارجى، این معنا را مشاهده مى‌کند - تصویر کنند؛ بعد آنها را به سلک نمایش بکشید و نشان بدهید. خلأ فیلمهاى خارجى را در این‌جا پر کنید؛ به نظر من این تکلیف اصلى است.

(کلام ره بری)


هر وقت در زندگی ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان خدا کرده است. زود برو با او خلوت کن و بگو: با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟

هرکس گرفتار است درواقع گرفته ی یار است...

حاج اسماعیل دولابی

آتش اگر چه صبح عطش پا گرفته بود
تازه غروب معرکه بالا گرفته بود

خون خدا ز حنجر خورشید می چکید
یا اشک چشم مادر خورشید می چکید

پروردگار صبر شکوهی شکسته داشت
حتی امید تکیه به کوهی شکسته داشت

از سنگ کینه سینۀ آئینه چاک بود
قرآن ورق ورق شده بر روی خاک بود

وحشت ،صدای هلهله ،آتش و بوی خون
اینجا دو روی سکه یکی بود روی خون

بار گناه گردۀ شمشیر های کند
زخم عمیق خوردۀ شمشیر های کند

خوناب اشک دیده به لب های تشنه داد
صورت به خاک و خون زد و گردن به دشنه داد

صوم و صلاة و حج و جهادش تمام شد
با سر به نی نشست که رکن قیام شد

گرد و غبار و دود که کم کم فرو نشست
روح الحجاب آمد و پای گلو نشست

پرسید: ای هویت من گم شدی چرا؟
آب حیات ،خاک تیمم شدی چرا؟

تسبیح پاره پارۀ بر خاک ریخته
رگ های خشک حنجرت از هم گسیخته

این سینه شرحه شرحۀ داغ چه ضربه ای است!
این زخم تیغ نیست بگو از چه حربه ای است!

ای خاتم شکسته ام انگشترت چه شد؟
پیوست گوشواره خونین کوچه شد!

یا ایها الامام کمک کن به خواهرت
دستی بکش به روی دلم جان مادرت

مَردم بیا و نور تجلا به من بده
دستم بگیر و باز تسلا به من بده

در این مجال اندک پیش از اسیریَم
برخیز تا دوباره در آغوش گیریَم

شمشیر و نیزه و سپرت را که برده است؟
دیر آمدم بگو که سرت را که برده است؟

ای غرق خون که مقتل اشکم مزار توست
خاکستر تنور که چشم انتظار توست؟

با خون جبیره کن که سِرِشکم روان شده
حی علی الصلاة عزیزم اذان شده

حق نماز غیرت چشمت ادا شده
روی عدو به اهل خیام تو وا شده

برخیز و حال اهل حرم را نظاره کن
ما جان به لب شدیم خودت فکر چاره کن

اینها به روی دخترکان تیغ می کشند
دارند مادران حرم جیغ می کشند

خنجر شکسته ها و سپر های له شده
از ترس سم اسب جگر های له شده

ای خاطرات کودک بیچارۀ دلم
شیرازه بند مصحف صد پارۀ دلم

جان رقیه داغ مرا بیشتر نکن
با ساربان و شمر مرا همسفر نکن

بی تو خزانم و به شکوفه نمی رسم
با من بیا و گر نه به کوفه نمی رسم

 

 

 


 

تصاویر با کیفیت از کربلا:

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=143832